عشق
|
|
دیر آمدی ، من رفتم ...
چقدر انتظار ، تاکی حسرت ، یک عمر بغض
دست بر دیوار کشیدن و بامشت به شیشه کوبیدن .
امروز بهترم، یادت را ازخودم دور کردم ، تو نباشی بهتر
تمام نگاهایم بی پاسخ ،احساساتم بی جواب .
حتی به اشکهایم خندیدی ،
گفتی نگاهی متفاوت ، متفاوت رفتن من بود.
یه عمر برسر قرار هایت سوختم ،
ابتدا و انتهای قصه هایت نبودنت بود .
تمام نوشته هایم از تو درد هایم از تو و اما تو ،
هجم خالی بودنت ،
کاش فقط یکبار صدایم می کردی ،
فقط یه نگاه
نظرات شما عزیزان:
|
|
[+]
نوشته شده توسط یک عاشق خسته در 9:29 |
| |